Wednesday 6 April 2011

حاميان ديروز «جهاد» افغانستان، قرآن را آتش زدند!

اگر ساليان «جهاد» افغانستان را بياد بيآوريم، علاوه از اينکه تمام غرب از سياستمدار گرفته تا کشيش و سرمايدار، همه نعرهء «اسلام در افغانستان در خطر است!» را بلند کرده بودند و هر ملا، مُفتی و آدمکش به شمول «اسامه بن لادن» را با لقب «جنگجويان آزاديخواه» مفتخر می ساختند
 
امريکائيکه ديروز در زير سايهء کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) به سوی شرق راه باز می کرد، امروز آنرا به آتش می کشد؟!
علت اينکه خبر آتش زدن کتاب مقدس مسلمانان جهان (قرآن) توسط تری جونز کشيش يک کليسای امريکايی در ايالت فلوريدا کمی ديرتر به نشر سپرده می شود اينستکه، نگارنده در همان شب و روز ها جهت بازديد عزيزان خانواده، سفری به ايالات متحدهء امريکا داشتم.

حين نشر خبر آتش زدن قرآن توسط تری جونز بر روی سايت انترنتی فارسی بی بی سی، هيچ رسانه و تلويزيون امريکايی به شمول تلويزيونهای شخصی افغانی، از آن يادی نکردند. اگر امريکايی ها از انتشار آن خبر وحشت داشتند، عده ای از افغانهای مقيم امريکا به شمول گردانندگان تلويزيونهای افغانی، در حقيقت احساس شرمساری همراه با ندامت از موضعگيری های گذشته ای شان در دوران «جهاد» می کردند.

زمانيکه آن خبر را در حلقهء خانواده و بعضی دوستانيکه در آنکشور زندگی می کنند در ميان گذاشتم، باور نمی کردند چنين اتفاقی رُخ داده باشد. جالب آنبود که، زمانيکه آنها اين خبر را بر روی سايت بی بی سی خواندند، باز هم پافشاری داشتند که اين خبر مؤثق نيست و حقيقت ندارد، تا اينکه سر و صدا از داخل کشور بلند شد و در جريان تظاهرات در ولايت بلخ، عده يی به خشم آمدند و دوازه تن از کارمندان سازمان ملل متحد را به قتل رسانيدند (دو تن را سر بريدند). آنوقت پافشاری سودی نداشت و آنها آن حادثه را چون زهری نوشيدند ولی آهی از سينه بيرون نکردند!

چرا؟

اگر ساليان «جهاد» افغانستان را بياد بيآوريم، تمام غرب از سياستمدار گرفته تا کشيش و سرمايدار، همه نعرهء «اسلام در افغانستان در خطر است!» را بلند کرده بودند و هر ملا، مُفتی و آدمکش به شمول «اسامه بن لادن» را با لقب «جنگجويان آزاديخواه» مفتخر می ساختند و با ارسال جنگ افزار های رنگارنگ و مليونها دالر پاداش، شهرهای افغانستان و از جمله کابل عزيز و تاريخی را به حمام خون تبديل کرده بودند و موازی با آن، افغانها را زير نام «حکومت کفر» و «اشغال روس»، گروه گروه وادار به ترک کشور و مهاجرت می کردند.

در آن ساليان، اکثر افغانهای ساده دل ما که در اروپا و امريکا پناه يافته بودند، فکر می کردند ايالات متحدهء امريکا واقعاً حامی و دوست اسلام هست. آنها نه تنها به خيرات ها و صدقه ها برای پيروزی «جهاد» ادامه می دادند و در مساجد شان که در تهکوی های پسکوچه ها، گراج خانه ها و هنگر های فابريکات تعطيل شده برپا شده بودند، نماز های شکرانه ادا می کردند، بلکه با نکوهش حکومات دوران ح.د.خ.ا و حضور نظامی شوروی، از آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان سخن می راندند و زنان مشهور جهادی، به آغوش رؤسای جمهور امريکا پناه می بردند، چنانچه فاطمه گيلانی به نمايندگی از زنان مجاهد افغان، به ملاقات رونالد ريگن رئيس جمهور وقت امريکا شتافت و در آغوش اش عکس يادگاری گرفت.

کوتاه سخن، هردو جانب غرق شادی بودند و سر از پا نمی شناختند: اولی مدعی بود که کمونيسم را شکست داده و «جهاد» شان کامياب شده است، و دومی همان ادعای تاريخی خود (ابديت نظام سرمايداری) را ثابت شده می پنداشت؟!

اما زمان به سرعت عوض شد و نئوليبراليست ها که بعد از فرو ريختن ديوار برلين، فکر می کردند تاريخ به پايان خود رسيده و زمينه ها برای پيشروی شان به سوی شرق کاملاً آماده است، چهار نعل کنان از يوگوسلاوی آغاز کردند و بعد به سوی عراق و افغانستان در حرکت شدند، اما چنان سيلی محکم مردم و شرمساری تاريخی را نصيب شدند، که امروز نه تنها جهانيان به نيات شوم شان پی برده اند، بلکه دوستان و متحدين ديروز شان نيز به دشمنان سر سخت امروزی تبديل شده اند. امريکائيکه ديروز در زير سايهء کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) به سوی شرق راه باز می کرد، امروز آنرا به آتش می کشد؟!

اينکه هيچ يک از زعمای کشور های اسلامی (به استثنی ايران)، در اين رابطه اعتراضی نکرد، در اينجا بحث نمی کنم، اما مجاهدين افغان، چه رهبران پست و فرومايه ای داشتند؟! با آتش زدن کتاب مقدس مسلمانان، هيچ يک از رهبران مزدور جهاد ديروز افغانستان به شمول کرزی زبان نگشود و برعکس باز هم اين پائينی های ساده دل بودند که عکس العمل نشان دادند و به جاده ها ريختند.

حکومت امريکا با اينکه سوزاندن قرآن توسط تری جونز را محکوم کرد، اما نمی تواند به قناعت مسلمانان جهان بپردازد، زيرا از يکطرف سياست های اينکشور در قبال مسلمانان جهان و بدرجهء اول مردم بيدفاع فلسطين هميشه انگيزهء دينی داشته و غير مستقيم نفرت و انزجار از مسلمانان را منعکس کرده است، از جانب ديگر، اين بهانه که بنابر مواد قانون اساسی امريکا و آزادی بيان مردم، جلو همچو اهانت به مسلمانان جهان را گرفته نمی توانست، نمی تواند مؤجه پنداشته شود، زيرا اگر رهبران قصر سفيد واقعاً خواهان انجام چنين يک عمل زشت نمی بودند، از ماه سپتامبر سال پار که اين کشيش مريض تهديد کرده بود، وقت کافی داشتند تا از آن جلوگيری کنند.

من اصرار ندارم تا ثابت بسازم که اسلام در دوران حضور شوروی در افغانستان در خطر نبود، شايد هم چنين خطری وجود داشت، اما از جهاديان ديروز خاصتاً رهبران آنها که در زير سايهء تفنگ امريکائيان بر اريکهء قدرت تکيه زده اند، اين پُرسش را به عمل می آورم که: آيا امروز نيز اسلام در خطر نيست؟ من از اين رهبران اعلام مجدد جهاد نمی خواهم، اما حد اقل اين توقع را دارم تا اين اهانت بزرگ را که روس ها هيچگاه مرتکب نشده بودند، حد اقل نکوهش می کردند!

در عکس پائين، کرزی را که در محاصرهء يک گروه از نظاميان استخبارات «سيا» قرار دارد، در حالی نشان می دهد که او در سال 2001 در منطقهء در ولايت ارزگان پياده ساخته شد و چند روز بعد به رياست جمهوری رسيد. آيا در چهرهء او که به يک رهزن شباهت دارد، می توان شهامت يک رهبر ملی را ديد و از او توقع کرد تا در برابر اشغالگران ايستادگی
نمايد
؟!


 

No comments:

Post a Comment