Wednesday, 29 February 2012

در اردوگاه عسکرآباد ورامین ایران چه می گذرد؟

هرچند رفتار مسولان اجرایی و تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران در رابطه با مهاجرین افغانستانی مقیم در این کشور بهبود یافته است ، اما گهگاهی در گوشه و کنار این مملکت اسلامی ، اعمال غیر اسلامی توسط برخی از عناصر مخالفت حاکمیت یا افراد عقده ای از سر جهل و نادانی صورت می گیرد که باعث تاسف و شرمندگی است.
امیدواریم مسولان کشور برادر و دوست جمهوری اسلامی ایران به این نکات توجه نموده نگذارند تا عده ای فرصت طلب و از خدا بی خبر ، با آبروی این نظام مقدس بدینگونه بازی کنند.
متن زیر توسط یکی از هموطنان ما ارسال شده است :

من یکی از مهاجرین افغانستانی در ایران هستم که دارای کارت آمایش 7 میباشم. روز شنبه 25 february ما را در میدان خراسان تهران گرفتند (من و رفیقم) و پس از تو هین و فحش و کتک کاری ما را به پایگاه 8 پلیس امنیت در میدان حر در تهران انتقال دادند. پس از آن باطریهای گوشیمان را گرفتند و ما را به زیر زمینی که در آنجا وجود دارد انتقال و برای 6 ساعت در آن زیر زمین تاریک و محبوس نمودند. برادر من و دوستم کارت هردویمان را آورد ولی پلیسی که کارتمان دستش بود گفت ابتدا آنها را به اردوگاه عسگر آباد ورامین انتقال میدهیم و سپس آزاد میکنیم.
اما کدام آزادی؟
زمانی که ما را دستبند زدند و به اردوگاه انتقال دادند از آنها سوال کردیم که چرا ما را آزاد نمیکنید حال آنکه کارتمان را گرفتید.
افسر پلیس گفت کسی به من کارتی نداده است. آنها ما را به زیر زمینی در اردوگاه انتقال دادند. اگر چیزی میگفتیم چیزی جز کتک خوردن عایدمان نمیشد. در آنجا 3 روز زندانی بودیم. منتظر بودیم تا برگه ی استعلام ما از اردوگاه سلیمانخانی برسد. روز سوم من آزاد شدم. اما ای کاش نمیشدم و آن صحنه دلخراش را نمیدیدم.

آری یکی از خواهران هموطن عزیزما که برای یکی اعضای خانواده اش که زندانی بود خوراکی و مقداری کرایه سفر آورده بود. اما یکی از مقامات اردوگاه عسگر آباد ورامین به وی ناسزا گفت. او که تحمل شنیدن جواب متقابل را نداشت پس از شنیدن جواب فحش خویش با کمال تاسف از دست آن زن بیگناه گرفت و او را به سمت راه پله هل داد و آن زن از آنجا به پایین پرتاب شد. همسر آن زن که تاب دیدن این صحنه را نداشت به آن شخص حمله ور شد (برای دفاع از ناموس) و با هم درگیر شدند. اما سربازان اردوگاه آمدند و تا توانستند آن زن مظلوم و همسرش را با ضربات باتون به سمت در اردوگاه بردند. ضرباتی بر سر مرد زدند و در حالی که مرد کاملا گیج و در حالت بیهوشی نیمه قرار داشت انگشت وی را بر روی جوهر زدند و نمیدانم چه چیزی را اثر انگشت گذاشتند.

آن ها را از اردوگاه به بیرون راندند. مردم با آن اوضاع با پلیس 110 ایران تماس گرفتند.
اما چه سود که هردوی آنها یکی هستند.
مرد بیچاره که کاملا گیج و دهانی پر از خون داشت حتی قادر نبود فرزند خردسال خود را شناسایی کند.
یا آن برادر هموطنی که به جرم افغانی بودن در اردوگاه با لوله ی 6 که آ اس نام دارد بر سرش میکوبند و بعد وی را که خواهان بازگشت به وطن عزیز است با دستبند به بیمارستان و سپس به اردوگاه آوردند. اما وی را رد مرز نخواهند کرد تا زمانی که حالش کاملا خوب شود تا مدرکی برای شکایت در سازمان ملل نداشته باشد.
والله اعلم

Tuesday, 28 February 2012

پانزده پناهجوی افغانستان در بوسنیا بازداشت شدند. پانزده پناهجوی افغانستان در بوسنیا بازداشت شدند.

پانزده پناهجوی افغانستان در بوسنیا بازداشت شدند.

مقامهای پلیس بوسنیا می گویند که بسیاری از این بازداشت شدگان کمتر از 18سال سن دارند و می خواستند از راه این کشور به المان بروند.

این مقام های می افزایند که این پناهجویان هنگام بازداشت شدند که با موتر از سربیا داخل این کشور شدند اما راننده این موتر موفق به فرار شده است.

Monday, 27 February 2012

Subotica : “Emergency conditions” end with a mass deportation to Macedonia and a fire in the migrant jungle



On the 8th of February 2012, when the temperatures have been steadily below zero for days, “emergency conditions” were declared in Serbia. Schools and many offices were closed as temperatures dropped below -25°C. The local authorities in Subotica – a Serbian town on the border with Hungary where hundreds of migrants are blocked for months due to increasingly securitised border with Hungary – took a decision to move the migrants from the outdoor make-shift “jungles” made out of old blankets, tarpaulin and scrap material, into an abandoned hotel “Fontana” in Palić, about 10 km from Subotica. On the 22nd of February, it was declared that the “emergency conditions” are over – and things are as they were before. People live outdoors in the jungles – if they have not been among the fifty that have been deported to Macedonia, or if they have not had their tent burnt down.

End of “emergency conditions”, arrests in Palić

An old hotel, turned into shelter for 100-150 peopleThe conditions in the hotel “Fontana” in Palić, while an improvement from staying outdoors in -25°C, were still very difficult. Between 100 and 150 people lived in one big room with poor heating. There was a layer of styrofoam on the floor and a layer of thin mattresses. There was one set of washing facilities and only a 5 litre boiler for hot water. The Red Cross distributed food and provided basic medical checks – but did not provide serious treatment for people, many of whom suffer from chronic conditions from living in the cold and damp with insufficient nutrition for months.
The day after the emergency was declared to be over, the police raided the hotel at around 6.30 in the morning and arrested everyone who was still there. It was clear that everyone was gathered in a hurry and did not have time to collect their personal belongings : a few hours after the raid the blankets laid in piles on the floor, the shoes, clothes and personal possessions were scattered everywhere.
Hotel “Fontana” in Palić, after the police raidPolice did not want to give the exact number of how many people were arrested – but it is estimated to be over 50. This is the biggest arrest in Subotica in a long time. Looking back at the decision to accommodate migrants in Palić during the “emergency conditions”, and then arresting everyone who was still there the day after the official “emergency conditions” were over, it seems like the noble humanitarian inclination to provide people with a warm(er) place during the extreme cold, was just a pretext to gather a great number of migrants in order to arrest them all more easily. Especially because, as it transpired later, everyone arrested was mass deported to Macedonia.

Arrests and a fire in the jungle, deportation to Macedonia

Burnt down jungleOnce the “emergency conditions” were officially over, a number of migrants left Palić. They correctly assumed that the police might raid Palić and returned to the jungles the night before everyone in Palić was arrested. But on the same morning police also raided the jungle. They burnt down one set of tents and arrested everyone that they could catch, said the people who managed to run away from the police that morning. When asked about the fire in the jungle, the police pretended they did not know anything about it.
This is not the first time that the police burnt down the jungles – during a big raid in November 2011 they burnt down the jungle and arrested many people. Everyone arrested was put on buses and deported en mass to Macedonia.
Burnt down tentsLike in November, the purpose of these mass arrests was a deportation to Macedonia, one border back on the path across the more and more securitised borders of the Balkans. After the whole day of trying to get information about what happened with the people who were arrested, the arrestees called in the evening, saying they were all in Macedonia. Many of them wanted to ask asylum – which, according to the Serbian asylum law, they can do at any point of the arrest – but they said the police did not listen to them. They were all put on a bus and driven to Macedonia and let free on the Macedonian side of the border. They have there joined hundreds of others who are trying to cross the increasingly guarded Serbian-Macedonian border, and where conditions of life of undocumented migrants are similarly difficult as in Subotica.

Dysfunctional asylum system, the border is the problem

The police disregarded the law when they refused to acknowledge the expressions of intention to ask asylum. But it should be stressed that the asylum system in Serbia is completely dysfunctional. The reception centers in Banja Koviljača and Bogovadja are full and cannot accommodate all asylum seekers. Furthermore, since the start of Serbia’s asylum system in 2008, there has not been a single person who got granted refugee status. And even if anyone would get a refugee status, there does not exist an “integration” act or strategy for refugees in Serbia. All of this explains why asking asylum and staying in Serbia is, for many migrants, not a bright prospect.
But the border to Fortress Europe is difficult to cross. As the mainstream media and popular discourse abounds with a xenophobic rhetoric, it is often forgotten that the “problem” in Subotica are not “migrants” – but the border itself.

چه کسی باند موسوم به ارتش آزاد سوریه را مسلح میکند



مجله آمریکایی «سیاست خارجی» (Foreign Policy) در مقاله تحت عنوان «مسئله سوریه»، بصراحت می نویسد: «حمله نظامی ناتو به لیبی با مجوز سازمان ملل متحد و پول قطر، اینک می تواند در سوریه تکرار شود، ایالات متحده آمریکا و متحدان ناتویی آن با تسلیح ارتش آزاد سوریه به اجرای همین سناریو مشغولند». همه اینها بعقیده نویسنده آمریکایی، در چهارچوب دکترین «مسئولیت حفاظت» سازمان ملل متحد به اجرا در گذاشته می شود. در عین حال، مؤلف با احتیاط چنین نتیجه گیری را می کند که یک تصمیم نادرست در باره سوریه می تواند به پیامدهای بسیار جدی منجر شود.
درست زمانیکه پارلمان اروپا در ۱۶ فوریه با تصویب قطعنامه ای از روسیه می خواهد از فروش هر گونه سلاح و تجهیزات نظامی به سوریه خودداری نماید، در آمریکا هیاهوی تحویل سلاح به هر کسی که برای سرنگونی بشار اسد تلاش می کند، بلندتر شنیده می شود. جون مک کین برای «تسلیح اپوزیسیون» اصرار دارد و الیوت آدامس، عضو با نفوذ شورای روابط بین الملل در مصاحبه با سی ان ان (CNN) ضمن پشتیبانی اکید از موضع او، می گوید: «من خواهان دادن پول به آنها (اپوزیسیون سوریه. ل. س.) هستم و من خواهان تحویل سلاح به آنها هستم».
در هر حال، منظور از این فراخوانها، پرده پوشی است. در این که دولت باراک اوباما در مسئله سوریه، ضمن تأمین و تجهیز مخالفان بشار از طریق کشور ثالث هم با پول و هم با اسلحه، عملا بازی دو گانه می کند، تردید نیست. ایالات متحده آمریکا در طول ۲۰ سال اخیر بزرگترین فروشنده سلاح به کشورهای خاورمیانه بوده و تقریبا نیمی از همه تسلیحات و تجهیزات جنگی آمریکا به این منطقه صادر می شود.
عنصر اصلی این بازی جنجالی، عبارت از ارتباط «ارتش آزاد سوریه» با تروریستهای اسلامی و سازمانهای جاسوسی غرب می باشد. «ارتش آزاد سوریه» شاخه نظامی شورای ملی سوریه، مخالف رژیم بشار اسد است و از سوی یکسری کشورهای غربی برسمیت شناخته می شود. البته این مسئله که این «ارتش» از سوی خود اپوزیسیون بعنوان سازمانی تبلیغ می شود که از متمردان و فراریان از نیروهای مسلح سوریه تشکیل یافته، بخشی از واقعیت است. در صفوف آن، مجاهدان عرب قاتل سربازان آمریکایی و متحدان آن در عراق و افغانستان و همچنین، مزدورانی از دیگر کشورها که پس از شروع مناقشات به سوریه اعزام شدند، می جنگند. اخیرا رهبر جدید القاعده، ایمن الظواهری، مسلمانان ترکیه، عراق، لبنان، اردن و کشورهای دیگر را برای ارائه هر گونه کمک به «برادران سوری» فراخواند.
مقر «ارتش آزاد سوریه» در ترکیه واقع است و در ماه نوامبر سال گذشته در حدود ۶۰۰ نفر «جندالله» وابسته به القاعده لیبی برهبری عبدالحکیم بالحاج به آن پیوستند. بر اساس ادعای خوزه ماریو ازنار، نخست وزیر سابق اسپانیا بالحاج به سازماندهی عملیات تروریستی ۱۱ مارس سال ۲۰۰۴ مادرید متهم است. المهدی هتاری لیبیائی که تا قبل از پیوستن به «القاعده»، در ایرلند اقامت داشت، در میان برخی گروه های شبه نظامی در سوریه در نزدیکی مرز ترکیه دیده شده است. وی، فرمانده تیم طرابلس بود و در شورای طرابلس فرد شماره دو بعد از بالحاج بحساب می آمد. هتاری، پس از استعفا در لیبی، اعلام کرد که می خواهد به سر زندگی خود در ایرلند باز گردد ولی از ترکیه سر در آورد و از آنجا نیز در رأس یک گروه شبه نظامی به اراضی سوریه وارد شد. تری میسان می نویسد که هتاری وابسته به گروه مبارزان مسلمان لیبی می باشد که رسما در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا قرار دارد، و در ماه ژوئن سال ۲۰۱۰ در میان فعالان مدافع فلسطین در کشتی «ماوی مرمره» حضور داشت (مأموران امنیتی سازمانهای جاسوسی آمریکا نیز در میان هئیت های این کشتی حضور داشتند). هنگام حمله نیروهای ویژه اسرائیل به کشتی، او مجروح گردید و ۹ روز در زندان اسرائیل بسر برد و سپس آزاد شد.
در سایتهای اینترنتی جهادگرایان اطلاعات زیادی در باره سازماندهی شبه نظامیان و تسلیح آنها در سوریه برای جنگ با دولت این کشور درج شده است. این امر از کشورهای عربی همسایه و ترکیه جریان می یابد. در سایت «انصار المجاهدین» منبع اطلاع رسانی بین المللی شبه نظامیان اسلامی، متن دعوت به جهاد علیه سوریه درج شده (در آنجا، از جمله، ویدئو فیلم وهابیون روسیه نیز درج شده است) و یکی از آنها بنام نصرالدین الحسنی می نویسد، که امیر ابو اسامه المجاهر در عملیات مرز عراق و سوریه کشته شد. ۱۲ فوریه، همام سعید، رهبر «اخوان المسلمین» در اردن نیز به جهاد علیه دولت سوریه فرمان داد و پیوستن به «ارتش آزاد سوریه» را جزء «وظایف اسلامی» خواند.
افرائیم هالوی، رئیس سابق سازمان جاسوسی اسرائیل موساد، سوریه را پاشنه آشیل ایران نامید. او، از این کشور بعنوان مرکزی نام برد که ایران از طریق آن حوزه نفوذ خود را گسترش می دهد و «کمینترن کوچکی» نامید که حزب الله، قدرت اصلی در لبنان و حماس در رأس نوار غزه را بهم پیوند می دهد. هفتم فوریه هم اندرو کوئین، خبرنگار واشینگتن آژانس رویتر، سوریه را محل مناقشه بین غرب و کشورهای عربی از یک سو، و روسیه و ایران از سوی دیگر خواند.
دستجات تروریستی شبه نظامی نیروی ضربت اصلی آنهایی بشمار می آیند که امروز سعی می کنند پس از لیبی، سوریه را ویران سازند. در گزارش منتشره هئیت نمایندگی اتحادیه عرب در باره سوریه در ژانویه ۲۰۱۲که از سوی غرب نادیده گرفته شد، گفته می شود: «دولت سوریه تظاهرات مسالمت آمیز مردم را بطور سازمانیافته که منجر به مرگ شود، سرکوب نمی کند ولی باندهای مسلحی وجود دارند که وسائل حمل و نقل مسافری، موسسات دولتی، پلها، وسایل ارتباطی و هر آنچه را که مستقیما موجب مرگ شهروندان عادی بشود، منفجر می کنند.
...
پانوشت مترجم:
۱ــ این مقاله خبری- تحلیلی صرفا محض خاطر آن گروه از احزاب، سازمانها و بطور کلی آن دسته از کسانی ترجمه شد که فریب شعارهای بشردوستی و دمکراسی خواهی دولتهای فاشیستی غرب و دست آموزان منطقه ای آنها مثل دولتهای قطر، عربستان سعودی، کویت، اردن، جکومت نظامی مصر، اخوان المسلمین تونس و امثالهم را خورده و جنگ افروزیها، دسیسه ها و لشکرکشی های استعمارگران غرب به کشورهای مختلف را تحت عنوان «جنگ با تروریسم» توجیه می کنند.
۲ــ فاشیسم (Fascisme) :معنای علمی این واژه عبارت است از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی ترین و متجاوزترین محافل امپریالیستی مستقر می شود.
فاشیسم زائیده بحران عمومی سرمایه داری است. فاشیسم در مرحله ای از مبارزه شدید طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی پدید می گردد که سرمایه انحصاری دیگر قادر نیست سلطه خود را از طریق پارلمانی و شیوه های متعارف حکومت حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش کارگری و هر جنبش دمکراتیک دیگر و نیز به عوامفریبی های گزافه گویانه متوسل می شود. فاشیسم سیاست و عمل خود را به ممنوع کردن احزاب کمونیست، سندیکاها و سایر سازمانهای مترقی، الغای کلیه حقوق و آزادیهای دمکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همه حیات اجتماعی کشور همراه با عوامفریبی های «اجتماعی» و تبلیغات متکی بر تعصب ملی و نژادی و ادعای وحدت ملی و آشتی طبقاتی مبتنی می سازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد از دستجات ضربتی، قاتلان و عناصر وازده و اوباش نظیر اس اس ها در آلمان هیتلری و پیراهن سیاهان در ایتالیای موسولینی استفاده می کند. نژادپرستی و تئوریهای نظیر آن حربه های اساسی ایدئولوژیکی فاشیسم را تشکیل می دهد.
در معنای دقیق علمی خود، فاشیسم محصول امپریالیسم و حربه انحصارهاست، ولی در عین حال با توجه به شیوه های خاص اعمال دیکتاتوری و ترور، آمیخته با عوامفریبی، عبارت «حکومت فاشیستی» به نظامهای استبدادی دیگری هم که تمام مخالفان و آزدای خواهان و احزاب سیاسی را وحشیانه سرکوب می کنند و کلیه حقوق بشری و آزادیهای مدنی را از بین می برند نیز اطلاق می شود.
علاوه بر ارگانهای رسمی امنیتی و انتظامی دولتی، گروههای ضربتی ویژه تعلیم یافته و به سبک فاشیستی، همواره آماده عمل بر ضد میهن پرستانند.

Sunday, 26 February 2012

ΦΕΤΟΣ ΟΙ ΠΡΟΣΦΥΓΕΣ ΔΕΝ ΜΠΟΡΟΥΝ ΝΑ ΓΙΟΡΤΑΣΟΥΝ


Με κάθε τρόπο προσπαθούν να εγκαταλείψουν την Ελλάδα χιλιάδες μετανάστες που ζουν στη χώρα μας. Ανθρωποι που 
έφυγαν από τις πατρίδες τους αναζητώντας μια καλύτερη ζωή στην Ευρώπη τα
βρίσκουν σκούρα ελέω κρίσης και αποφασίζουν να επιστρέψουν



Περισσότερες από 4.500 αιτήσεις έχουν κατατεθεί ήδη στον Διεθνή Οργανισμό Μετανάστευσης (ΔΟΜ) από τον περασμένο Μάιο, ενώ έως προχθές με το πρόγραμμα εθελοντικού επαναπατρισμού είχαν καταφέρει να επιστρέψουν 1.278 άτομα.....
«Μέχρι τον Ιούνιο, οπότε και τελειώνει ο δεύτερος κύκλος του προγράμματος, υπολογίζουμε ότι θα έχουν επιστρέψει περίπου 2.500 άτομα» δηλώνει στο «Εθνος» ο επικεφαλής του ελληνικού γραφείου του ΔΟΜ, Δανιήλ Εσδράς.

Πρόκειται για ανθρώπους που αισθάνονται εγκλωβισμένοι στην Ελλάδα είτε επειδή δεν μπορούν να φύγουν για την Ευρώπη είτε γιατί δεν έχουν δουλειά, ούτε χρήματα να επιστρέψουν, και την ίδια στιγμή δέχονται επιθέσεις από ακροδεξιές οργανώσεις στο κέντρο της Αθήνας. Ερχονται σε εμάς και τους προσφέρεται ένας αξιοπρεπής τρόπος να γυρίσουν εκεί όπου τουλάχιστον θα έχουν ένα σπίτι και ένα πιάτο φαγητό…» μας λέει.

Η φυγή των μεταναστών
Δεύτερη φάση
Είναι η δεύτερη φάση του προγράμματος που πραγματοποιείται -έστω και με 6μηνη καθυστέρηση- από τον ΔΟΜ, σε συνεργασία με το υπουργείο Προστασίας του Πολίτη. Το 75% των εξόδων αντλούνται από το Ευρωπαϊκό Ταμείο Επιστροφής και το 25% από ελληνικά κονδύλια.

«Είναι το μόνο ανθρωπιστικό πρόγραμμα που πρακτικά αντιμετωπίζει το πρόβλημα της μετανάστευσης» επιμένει ο κ. Εσδράς. «Πρωταγωνιστές» της φυγής αναδεικνύονται οι Αφγανοί με 1.923 αιτήσεις, οι Πακιστανοί με 1.087 αιτήσεις, αλλά και οι υπήκοοι Ιράκ (κυρίως Κούρδοι), Μπανγκλαντές, Μαρόκου, Νιγηρίας, Σουδάν. «Με τα έξοδα επιστροφής πληρωμένα και ένα ποσό περίπου 300 ευρώ στο χέρι επιστρέφουν στην πατρίδα τους. Να φανταστείτε, αρκετοί είναι αυτοί που, αν και έχουν δικαίωμα να ζητήσουν άσυλο, επιλέγουν το πρόγραμμά μας», εξηγεί ο κ. Εσδράς.

Τα δρομολόγια της απελπισίας
«Φτώχεια εδώ, φτώχεια κι εκεί»

«Ζω έξι χρόνια στην Ελλάδα. Αγαπάω πολύ τη χώρα σας, αλλά εδώ και πολλούς μήνες δεν έχω δουλειά και δεν μπορώ να ζήσω… Γι’ αυτό το αποφάσισα να επιστρέψω. Φτώχεια εδώ, φτώχεια κι εκεί – τουλάχιστον θα είμαι με την οικογένειά μου» μας είπε ένας από τους Πακιστανούς που βρήκαμε να περιμένουν στην ουρά για μια αίτηση στο πρόγραμμα εθελοντικού επαναπατρισμού.

Η λύπη, η απογοήτευση αλλά και ο θυμός περισσεύουν στα γραφεία του ΔΟΜ στο Ανω Καλαμάκι, όπου οι μετανάστες ετοιμάζουν τα χαρτιά τους. «Οταν ήρθαμε στην Ελλάδα νομίζαμε ότι ήρθαμε στην Ευρώπη. Αλλά στη χώρα σας δεν υπάρχουν ανθρώπινα δικαιώματα. Αφού και να φύγουμε σε άλλη χώρα θα μας φέρουν πίσω (σ.σ.: εννοεί ότι με τη σύμβαση Δουβλίνο ΙΙ ο μετανάστης επιστρέφει στη χώρα της ΕΕ στην οποία έδωσε πρώτη φορά τα στοιχεία του και τα δακτυλικά του αποτυπώματα).

«Πάμε στην πατρίδα μας να ξαναρχίσουμε» λέει ένας άλλος μετανάστης, από τις κουρδικές περιοχές του Ιράκ. «Δεν φύγαμε από τη χώρα μας επειδή θέλαμε. Η κατάσταση εκεί ήταν δύσκολη. Αλλά τώρα και εδώ είναι άσχημα τα πράγματα. Δεν υπάρχουν δουλειές…» συμπληρώνει ακόμη ένας από το Μπανγκλαντές.

Saturday, 25 February 2012

Patra Greece

.In the last several months a few hundred migrants from Afghanistan, Sudan and some others from Algeria, Somalia and Morocco have started to live in this area. It’s precarious ‘housing’ for the people who seek an exit from Greece daily, through the port, to a new life.

Friday, 24 February 2012

اطلاعیه پناهجویان اطلاعیه پناهجویان اطلاعیه پناهجویان اطلاعیه پناهجویان



شرایط بد اقامت و فشار زندگی در شرایط سخت و کمبود امکانات در آسایشگاههای پناهجویان در سراسر آلمان و بخصوص استان بایرن موجب شد تا یکی از پناهجویان ایرانی بعد از نجات جان خود از خطر در ایران و تقاضای پناهندگی از کشور آلمان اقدام به خودکشی کند.
ما پناهندگان مقیم در برلین و استان براندنبورگ ، در همبستگی با صدای خاموش محمد رهسپار و همه جریان های تحول خواه ، اعتراض خود را به وضعیت اقامتی یکایک افراد پناهجو اعلام می کنیم. و بدینوسیله در همراهی با این تجمع دعوت به عمل می آوریم که در جهت ممانعت از تکرار این سرنوشت تلخ ــ که با شرایط فعلی پناهجویان اجتناب ناپذیر است ــ صدای خود را با تجمع در مقابل نمایندگی امور پناهندگان استان بایرن در شهر برلین به مقامات ذیربط اعلام کنیم.

زمان دوشنبه 27 فوریه 2012 ساعت 12
مکان : مقابل دفتر نمایندگی استان بایرن
Behrenstraße 21
10117 Berlin
U- Bahn : französischer straße
 

Thursday, 23 February 2012

Οι μετανάστες δεν είναι πρόβλημα, έχουν προβλήματα



[...] Εμείς οι ίδιοι τι πρέπει να κάνουμε; Να τους χλευάζουμε, να τους κοροϊδεύουμε, να τους γυρίζουμε την πλάτη, να τους κλείνουμε τις πόρτες και τις καρδιές μας; Και το κράτος έχει οργανωθεί σωστά ώστε να μπορεί να αντιμετωπίσει ένα μείζον πρόβλημα όπως αυτό της μετανάστευσης; Καλό θα ήταν, λοιπόν, να αναλογιστούμε τα παραπάνω και να προσπαθήσουμε να βάλουμε τους εαυτούς μας στη θέση των μεταναστών και πάνω απ’όλα συνανθρώπων μας. Τότε θα υπήρχε η περίπτωση να νιώθαμε τον φόβο αυτών των ανθρώπων που ακούσια ξεριζώνονται από την πατρίδα τους και προσπαθούν να πάνε σε ένα μέρος όπου θα τους δοθεί το δικαίωμα της ανεξαρτησίας και της ελευθερίας τους. Όμως οι "άνθρωποι χωρίς χαρτιά" δεν είναι ανύπαρκτοι. Μπορεί το πρόβλημα της μετανάστευσης να μας υπερβαίνει, αλλά δεν μπορούμε να το αγνοούμε. [...]
Το σχολείο που θέλουμε είναι ένα πιο ελκυστικό και ανθρώπινο χωρίς διακρίσεις και αποκλεισμούς, χωρίς καταπατήσεις δικαιωμάτων. Ένα σχολείο το οποίο διατηρεί τα δικαιώματα όλων είναι δίκαιο και ανοιχτό προς όλους ασχέτως χρώματος και προέλευσης του καθενός. Ένα σχολείο στο οποίο τα δικαιώματα και υποχρεώσεις όλων των μαθητών είναι ίσα.

Από εργασία της Α' τάξης του Γενικού Λυκείου Καρπενησίου, με θέμα: "Ανθρώπινα Δικαιώματα, Πρόσφυγες & Μετανάστες"

Italy violated human rights by returning migrants to Libya, court rules

A Libyan policeman distributes bread to migrants rescued off one of the three boats that sank in a storm off Libya in March 2009. Other migrants may have been exposed to the risk of torture, say human rights lawyers



European court of human rights ruling likely to shape EU immigration policy at time of upheaval in north Africa

Italy violated international human rights laws when it intercepted migrants adrift in the Mediterranean in 2009 and returned them to Libya, the European court of human rights has ruled.
The Strasbourg court ruling on Italy's Berlusconi-era "push back" policies – since suspended – is now likely to play a key role in shaping future EU immigration policy at a time of political and economic upheaval in north Africa.
It is the first time a court has recognised the unlawfulness of the push back operations with regard to international law and human rights," said Andrea Saccucci, one of the Rome lawyers representing the migrants. "We are very satisfied, and hope it will prevent similar actions in the future."
The 11 Somali and 13 Eritrean nationals represented in the complaint were part of a group of 200 migrants, including children and pregnant women, who left Libya in 2009 on board three boats bound for Italy.
Their boats ran into trouble on high seas 35 miles south of Lampedusa. Though they were within Malta's maritime search and rescue region, they were eventually rescued by Italian customs and coastguard vessels.
Italian authorities returned them by ship to Tripoli, where they were handed over to Libyan authorities without efforts to identify them, screen them or offer them asylum procedures.
Lawyers for the migrants argued that such interception violated their rights to seek political asylum and also exposed them to the risk of torture or degrading treatment in detention camps in Libya, or to expulsion back to home countries where they risked further persecution.
Italy had argued it was acting within the EU principles for controlling illegal immigration through partnerships with countries of origin and transit. At the time of the incident, Berlusconi's interior minister, under pressure to stem the massive tide of immigration to Italy, defended the interceptions arguing they were in line with recently signed bilateral agreements with Libya.
The refugees faced poor detention conditions in Libya, which had no domestic asylum procedure, leaving them stuck in "temporary" detention centres that were anything but. Some spent months in Libyan prisons. One of the 22 listed in the complaint who had been turned back to Libya eventually made it back to the Italian mainland and last year was given asylum seeker status. This was proof, his lawyers said, of the contradictory nature of Italy's immigration policy.
"I am very happy inside," the 27-year-old Eritrean national told the Guardian in a telephone interview from Rome. "I am thanking God."
Each of the 22 migrants represented were awarded €15,000 compensation in the judgment.
The UN estimates that more than 1,000 migrants were intercepted by the Italian coastguard and forcibly returned to Libya during the time the policy was in place. "I believe that now the Monti government must take this historical ruling into serious consideration," attorney Anton Giulio Lana told the Guardian. "And keep it in mind as they renegotiate all their immigration agreements with the Libyan National Transitional Council.
"Today's important ruling vindicates what human rights groups argued all along: Italy put these people at grave risk when it pushed them back to Libya," said Judith Sunderland, senior western Europe researcher at Human Rights Watch. "Even on the high seas, European states can't wash their hands of responsibilities towards migrants and refugees."

جریان مشکوک مافیایی ضد افغان ها درهامبورگ

شهروندان افغانستان درهامبورگ چرا خاموش اند. اگر خبرندارند این اعلامیه را بخوانند که به وسیلۀ یکی از مبارزان ایرانی نام آشنا دردفاع از حثییت یک افغان مقیم هامبورگ انتشاریافته اما رسانه های افغانستان ازآن مطلع نیستند یا برای شان مهم نبوده است. نمایۀ انترنتی «آزادی بیان» اطلاعیه فریدون گیلانی فریدون گیلانی از مبارزان ونویسنده های نام آشنای ایران است که با مسایل منطقه وایران از نزدیک آشنایی دارد. در حالی که اسلامیست های حاکم بر ایران به وسیله عمال پاسدار، بسیجی و امنیتی خود پناهندگان افغانی را به طرز وحشیانه ای زیر فشار گذاشته اند، عده ای سود جوی مافیائی نیز سعی می کنند تحت عنوان کنسرت گذار، یا هر عنوان دیگری ، در نقاط مختلف اروپا و به خصوص بندر هامبورگ ، به وسیله عمالِ چماقدار خود به افغانی ستیزی و عداوت ساختگی میان افغانی ها و ایرانی ها دامن بزنند. یکی از این جریان های کنسرت گذار به نام آونگ که مدت هاست خط افغانی ستیزی و تشدید عداوت میان افغانی ها و ایرانی ها را پیش می برد، در کنسرت روز شنبه هجدهم فبروری 2012 خود ، شدت این اقدام را از حد قابل تحمل گذراند و کار را به جائی کشاند که براستی ایرانیان و افغانی های آگاه و عادل ، باید این جریان و هر جریان مشابه دیگری را به طور جدی بایکوت کنند تا مرتجعان و سود جویان مافیائی بدانند که این گونه شوخی کردن با ملت ها که نتایج هولناک آن به لحاظ سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی فقط و فقط به نفع امپریالیست های متجاوز و حکومت های ارتجاعی حاکم بر ایران و افغانستان و سایر ملل منطقه است ، برای مردمی که ناگزیز ترک وطن کرده اند ، قابل تحمل نیست . به طور خلاصه ماجرای شنبه هجدهم فبروری 2012 که از طریق پلیس آگاهی هامبورگ در دست بررسی است ، به این صورت بود که دو سر پرست آلمانی جوانان پناهجوی افغانی ، به همراه هفت تن از این جوانان ، در حالی که از یک ماه پیش بلیت خریده بودند ، می روند که وارد سالن کنسرت شوند. محافظان و مسئول ایرانی آنان مانع ورود جوانان افغانی و سرپرستان شان به سالن کنسرت می شوند. سرانجام از دو سرپرست آلمانی جوانان افغانی که یکی شان ایرانی الاصل و دیگری الجزیره ای الاصل است، پاسپورت می خواهند. پس از مدتی کشمکش، معلوم می شود که گناه آن جوانان، افغانی بودن شان است !! سرانجام برنامه گذار آونگ وارد صحنه می شود. برنامه گذار روی خوش نشان می دهد و بعد که سرپرست ایرانی بادی گاردها در گوش او چیزی می گوید ، به صراحت به آن هفت جوان افغانی و سرپرستان آنان تاکید می کند که حتی با وجود در دست داشتن بلیت، حق ورود به سالن را ندارند ! این نخستین بار نبود که یک جریان مافیائی کنسرت گذار مانع ورود جوانان افغانی به سالن کنسرت می شد، زیرا بخصوص آونگ نزد بعضی ها معروف است که افغانی ها را راه نمی دهد ! اما این بار کار چماقداران کنسرت گذار به ضرب و شتم آن جوانان ، استفاده از گار خر دلی و حد اکثر اهانت به افغانی ها می کشد . سرانجام جوان هفده ساله ای به نام فرامز محبی را چنان می زنند که از هوش می رود . برنامه گذار آونگ و چماقداران او ، فرامرز محبی را گوشه ای می اندازند و تلفن می زنند به پلیس که جوان خرابکاری به آنان حمله کرده و در عمل متقابل بی هوش شده است ! پلیس می رسد، آمبولانس خبر می کند و آن جوان افغانی را به بیمارستان سنت گئورگ هامبورگ می برند. صبح روز یکشنبه 19 فبروری که من متوجه ماجرا می شوم ، با چند دوست به بیمارستان می رویم و آن جوان افغانی را روی تخت بیمارستان ، زیر سُرم می بینیم . پس از آن ، با مراجعه به پلیس ، متوجه می شوم که مافیای کنسرت گذار طلبکار هم شده و از آن جوان شکایت هم کرده است! یکی دیگر از آن جوانان افغانی که به ملاقات رفیق مضروب خود رفته بود ، حرفی زد که به وجدان ما ایرانی ها – در هر موقعیت اجتماعی و سیاسی که باشیم - در مقابل چنین فجایعی بر می گردد. آن جوان گفت : ما تا در ایران بودیم از دست پاسداران و آخوندها می خوردیم ، این جاهم باید از این ها بخوریم. اگر انسان های آگاه در مقابل این گونه فجایع مرتبط با یکدیگر سکوت کنند و واکنش نشان ندهند، در واقع نا خواسته توطئه های ایجاد نفرت و کینه میان مردم ستمدیده افغانستان و مردم ستمدیده ایران را تائید کرده اند. این باندهای مافیائی ، در واقع همان ماموریتی را انجام می دهند که ستمگران جهانی خط و ربط آن ماموریت را تعیین کرده اند.

خودکشی یک ایرانی در اردوگاه وورتزبرگ


Tuesday, 21 February 2012

Migrants has been attacked in Greece


Racist attack in Greece: 3 wounded, 2 disappeared

Nabi, a 20-years old Moroccan, is lying on the ground. He looks dead.Twenty minutes earlier we were sitting in the recovered-from-garbage chairs and furniture, smoking cigarettes and chatting in one of the abandoned wagons of the old train station of Corinth (Greece). Nabi lives there with about other 50 migrants from Afghanistan, Iraq, Algeria, Tunisia, Morocco, Yemen. Nasir—a polyglot, art lover Afghan interpreter—asks Nabi, another art lover, to draw something. The young Moroccan sketches the boat of the Hellenic Seaways moored just 200 meters down in the bay. They all are waiting the lucky day in which they will be able to catch the ferry; climbing to it, or hidden in the load of the trucks that the boat carries to Italy. And then… go further North in search for a job, a future, a safe and normal life. Crisis-hit Greece has become a nightmare for them. There is not the slightest possibility for work in a country with rocketing unemployment figures. Greeks don’t want them, neither they want to stay in Greece, but they are stuck here because European Union treaties allow third countries to return them to the state where they first entered the EU. And Greece has been the gate to Europe in the last years for 90 % of migrants.
Now, Nabi is lying on the ground.
Everything happened so quickly: a group of 4 or 5 locals drive their two cars to the old train station claiming that a migrant has stolen some money at the open air market this Saturday morning. They hit the first migrant they find, an old man cooking in an improvised fireplace. The locals try to do the same with other migrants, but the cries raise the alarm and more migrants appear from the old wagons with sticks and stones to expel the assailants. The locals go back to their cars, although one stops and punches another migrant in the face, just before getting in his black Renault Megane. The migrants try to stop the black Renault but the driver makes a U-turn knocking down a migrant, a 35-years old Algerian. He stops the car, its back aiming at us, and hits the gas at full speed in reverse gear. I jump on a small wall, as does the photographer Alessandro Penso and some migrants, to avoid being knocked down by the black car. Others run, but Nabi cannot beat the speed of the vehicle and gets hit. His body flies some meters away in front of our astonished eyes. The insane driver hits the gas and escapes leaving Nabi lying on the ground.
We all run to check his health. He has been badly hit, bleeding his face, but he is alive (later we will know that he got some bones broken). The police arrive and later the ambulance, considerably late since there is no ambulance driver working that day in Corinth (because of the austerity measures cuts) and has to come from a neighboring town
The migrants are in anger and despair. Some cry and claim that two of their Algerian friends –one about 50-years old named Ibrahim and the other a 20 years-old named Hassan- have been kidnapped and put into the first car. They call them on their cell phones, but nobody answers.
“This people come every now and then, with truncheons and sticks. If they find someone alone they beat him till he is almost dying,” denounces a 30-years old Tunisian, too afraid to give his name. “We don’t do anything wrong, we even eat from what we find in between the rubbish not to mess with the local people,” says Abduljalil: “We are only waiting here for the good weather to be able to escape from this country.” “Ten days ago –explains Ahmed, an Algerian- they came and fired me with a plastic-bullet gun. They were driving a white four-wheel drive Toyota”. However, these migrants cannot go to the police station.
“If they come to report something, I have to arrest them as they are living here illegally. I am sorry, but that is the law”, excuses himself a police inspectors of Corinth. Even now when a group of journalists –Italian photographer Alessandro Penso, Greek photographer Giorgos Moutafis, Spanish journalist Antonio Cuesta and myself- have witnessed the attack, the police officers try to downplay the incident.
-“You know… the car owner has some psychiatric problems. We have got him before. He has been at the hospital”, says the police inspector.
-“Maybe… but do his friends also have mental problems?”–we ask him.
-“This morning, the migrants robbed some money in the market…”- justifies the inspector.
-“But even if that happened, this does not give them the right to go and try to kill the migrants” –I complain.
-“Yes, that is your opinion”- says the inspector.
-“No, officer, that is not my opinion. That is the law.”
This happened today, February 18th 2012 in Corinth, Greece at about 3.45 p.m.
UPDATE: At 10.00 pm of Saturday, we had news about any suspect arrest had been made
Feel free to reprint the story without previous permission, just quoting the source

Monday, 20 February 2012

Bag Mohajer

 شب پر از شور و صدا همه با هم یکجا شوید و فرهنگ کهن کشور عزیز ما افغانستان را به جهانیان نشان دهید
 گروه اتن ملی ورقص های مختلف انجام میدهند

Bag Mohajer: 

Bag Mohajer ist ein Kooperationsprojekt, von afghanischen Flüchtlingen in Griechenland und UnterstützerInnen in Berlin.
Viele Flüchtlinge kommen unter Lebensgefahr in meist überfüllten Schlauchbooten von der türkischen Küste nach Griechenland. Die Boote und Schwimmwesten, die an den Stränden zurückgelassen wurden, werden eingesammelt und anschließend von den Flüchtlingen zu Taschen vernäht und gestaltet. Das Geld aus dem Verkauf der Taschen geht zu 100 Prozent an die Flüchtlinge. Jeder arbeitet dabei selbstständig, frei und setzt seine eigenen Ideen um.
Verkauft werden die Taschen auf Berliner Märkten, Veranstaltungen wie No Border Camps und AntiRa Kongressen als auch über das Internet.
Die Berliner Gruppe koordiniert und fördert die Kommunikation und Vernetzung des Projekts und beschafft die notwendigen Materialien und Werkzeuge.
Damit das Geld aus dem Verkauf der Taschen weiterhin vollständig an die HerstellerInnen geht, müssen diese Kosten aus anderen Töpfen bezahlt werden.
Bag Mohajer entstand im Frühjahr 2010 auf der Insel Lesbos/Griechenland durch die Initiative einer Berliner Gruppe.
Im Vordergrund des Projekts steht vor allem der Wunsch konkrete Unterstützung zu leisten. Die Entrechtung von Menschen aufgrund ihrer Herkunft findet nicht nur in Griechenland statt, sondern in ganz Europa. Die Zusammenarbeit mit den Flüchtlingen ist ein konkretes Eintreten gegen die Abschottung und den Ausschluss von MigrantInnen, wie er in ganz Europa praktiziert wird. Ziel war es daher, das Projekt nicht auf Griechenland zu reduzieren.
Die Taschen werden zwar dort hergestellt, jedoch europaweit verkauft, mit der Absicht mehr Menschen für die Situation der Flüchtlinge zu sensibilisieren und aufmerksam zu machen. Aufgrund der deutschen Ausgangs-Initiative werden die Taschen bis jetzt hauptsächlich in Deutschland vertrieben.
Damit in Zukunft noch mehr Flüchtlinge an Bag Mohajer teilnehmen können, soll das Projekt möglichst bald im Raum Berlin weitergeführt werden. 

http://mohajer.jogspace.net/

Sunday, 19 February 2012

Racist attack in Greece: 3 wounded, 2 disappeared

در یکی از شهر های نزدیک به پایتخت یونان مهاجرین مورد حمله افراد فاشیست های یونانی قرار گرفتن که در وقوع این حادثه چند تن از عکاس وخبر نگران ایتالیایی در صحنه موجود بودند و تصاویر ذیل از صحنه  حادثه در دسترس مطبوعات قرار گرفته










Nabi, a 20-years old Moroccan, is lying on the ground. He looks dead.
Twenty minutes earlier we were sitting in the recovered-from-garbage chairs and furniture, smoking cigarettes and chatting in one of the abandoned wagons of the old train station of Corinth (Greece). Nabi lives there with about other 50 migrants from Afghanistan, Iraq, Algeria, Tunisia, Morocco, Yemen. Nasir—a polyglot, art lover Afghan interpreter—asks Nabi, another art lover, to draw something. The young Moroccan sketches the boat of the Hellenic Seaways moored just 200 meters down in the bay. They all are waiting the lucky day in which they will be able to catch the ferry; climbing to it, or hidden in the load of the trucks that the boat carries to Italy. And then… go further North in search for a job, a future, a safe and normal life. Crisis-hit Greece has become a nightmare for them. There is not the slightest possibility for work in a country with rocketing unemployment figures. Greeks don’t want them, neither they want to stay in Greece, but they are stuck here because European Union treaties allow third countries to return them to the state where they first entered the EU. And Greece has been the gate to Europe in the last years for 90 % of migrants.
Now, Nabi is lying on the ground.
Everything happened so quickly: a group of 4 or 5 locals drive their two cars to the old train station claiming that a migrant has stolen some money at the open air market this Saturday morning. They hit the first migrant they find, an old man cooking in an improvised fireplace. The locals try to do the same with other migrants, but the cries raise the alarm and more migrants appear from the old wagons with sticks and stones to expel the assailants. The locals go back to their cars, although one stops and punches another migrant in the face, just before getting in his black Renault Megane. The migrants try to stop the black Renault but the driver makes a U-turn knocking down a migrant, a 35-years old Algerian. He stops the car, its back aiming at us, and hits the gas at full speed in reverse gear. I jump on a small wall, as does the photographer Alessandro Penso and some migrants, to avoid being knocked down by the black car. Others run, but Nabi cannot beat the speed of the vehicle and gets hit. His body flies some meters away in front of our astonished eyes. The insane driver hits the gas and escapes leaving Nabi lying on the ground.
We all run to check his health. He has been badly hit, bleeding his face, but he is alive (later we will know that he got some bones broken). The police arrive and later the ambulance, considerably late since there is no ambulance driver working that day in Corinth (because of the austerity measures cuts) and has to come from a neighboring town
The migrants are in anger and despair. Some cry and claim that two of their Algerian friends –one about 50-years old named Ibrahim and the other a 20 years-old named Hassan- have been kidnapped and put into the first car. They call them on their cell phones, but nobody answers.
“This people come every now and then, with truncheons and sticks. If they find someone alone they beat him till he is almost dying,” denounces a 30-years old Tunisian, too afraid to give his name. “We don’t do anything wrong, we even eat from what we find in between the rubbish not to mess with the local people,” says Abduljalil: “We are only waiting here for the good weather to be able to escape from this country.” “Ten days ago –explains Ahmed, an Algerian- they came and fired me with a plastic-bullet gun. They were driving a white four-wheel drive Toyota”. However, these migrants cannot go to the police station.
“If they come to report something, I have to arrest them as they are living here illegally. I am sorry, but that is the law”, excuses himself a police inspectors of Corinth. Even now when a group of journalists –Italian photographer Alessandro Penso, Greek photographer Giorgos Moutafis, Spanish journalist Antonio Cuesta and myself- have witnessed the attack, the police officers try to downplay the incident.
-“You know… the car owner has some psychiatric problems. We have got him before. He has been at the hospital”, says the police inspector.
-“Maybe… but do his friends also have mental problems?”–we ask him.
-“This morning, the migrants robbed some money in the market…”- justifies the inspector.
-“But even if that happened, this does not give them the right to go and try to kill the migrants” –I complain.
-“Yes, that is your opinion”- says the inspector.
-“No, officer, that is not my opinion. That is the law.”
This happened today, February 18th 2012 in Corinth, Greece at about 3.45 p.m.
UPDATE: At 10.00 pm of Saturday, we had news about any suspect arrest had been made