آلمان در این روزها شاهد تظاهرات زیادی بر علیه سیاست پناهندگی اش می باشد. اعتراض پناهجویان شدیدتر شده و حدود 30 تن از آنها در پیش روی دروازه براندنبورگ برلین اعتصاب غذایی کرده اند.
حدود 30 پناهجو در برلین دست به اعتصاب غذایی زده اند.
عقیلی جولیس ساوا به آهستگی از دوشک اش بلند می شود. او در منطقه "پاریسر پلاتس" در نزدیکی دروازه براندنبورگ برلین در وسط یک کمپ تشکیل شده از تکه های پلاستیکی و چتری های بارانی نشسته است. زمین مرطوب و آسمان خاکستری است. بوی ساسج کباب شده به مشام می رسد. ساوا که پناهجوی از جمهوری دموکراتیک کانگو است، این ها را احساس نمی کند. او خود را در کرتی چرمی اش، که تا زانو بلند است، می پیچاند.
این پناهجوی معترض می گوید: «از هشت روز بدین سو من چیزی نخورده ام، و سه روز می شود که حتی چیزی ننوشیده ام». او ادامه می دهد: «احساس ضعف می کنم». 23 تن دیگر نیز که دست به اعتصاب غذایی زده اند، در اطراف او نشسته اند. یک روز قبل شمار آنها بیشتر بود و سه تن شان به شفاخانه انتقال داده شدند. ساوا می گوید: «همه ما هدف مشترک داریم و آن این است که می خواهیم با ما به عنوان انسان برخورد شود، ما آزادی گشت و گذار و اجازه کار را داشته باشیم».
وضعیت این پناهجویان اعتصاب کننده به یک مرحله بحرانی رسیده است. همواره شمار بیشتر آنها از پای می افتند. بسیاری از پناهجویان به کمک مدد رسانان طبی به دیدۀ تردید می نگرند. آنها شک دارند که مبادا این مدد رسانان برای تضعیف این اعتراض بکوشند.
پناهجویان اجازه می دهند یورگین هولسینگر، که یک یورولوژیست است، به آنها نزدیک شود. این مرد باریک اندام و مو سفید که متقاعد شده است، در اطراف این پناهجویان قدم می زند، دست خود را روی بدن آنها می گذارد و ضربان قلب شان را احساس می کند. او به ابتکار شخصی خود به اعتصاب کنندگان کمک می نماید. او گردن یک پناهجوی افغان را ماساژ می دهد و می گوید: "شاید بسیار زود اتفاق بیفتد که دیگر نتوانند در برابر واکنش نشان بدهند". هولسینگر می داند که در همچو حالات امکان از کار افتادن گرده ها و برهم خوردن نظم تپش قلب وجود دارد. این داکتر متردد است، اما وقتی احوال پناهجویان اعتصاب کننده را می گیرد، به مبارزه و اعتراض آنها نیز احترام می گذارد: «این خوب است که این انسان ها نه به عنوان تقاضا کننده در اینجا جمع شده اند، بلکه برای اعاده حقوق خود وارد عمل شده اند».
نگرانی ها و خویشتن داری در برلین
اعتصاب کنندگان در برابر دروازۀ براندنبورگ برلین از ایالت بایرن آمده اند. همین هفتۀ گذشته یک کمپ اعتراضی در شهر مونشن مرکز ایالت بایرن منحل گردید. مقامات آنجا گفتند که باید از تلفات جانی انسان ها جلوگیری به عمل آید.
بحث ها پیرامون مسألۀ پناهندگی ظاهراً در سراسر آلمان شدت بیشتر می گیرد. تصاویر سانحۀ مرگبار کشتی پناهجویان در نزدیکی جزیرۀ لامپیدوسای ایتالیا تا هنوز در اذهان تازه است، و همزمان با آن احساسات مردم نیز برانگیخته شده است.
در شهر بندری هامبورگ اعتراض ها به خشونت گرایید و در شهر کلن تظاهر کنندگان به اشغال یک رسانه تلاش کردند. فرانک هینکل، سناتور از برلین می خواهد وضعیت آرام بماند و اظهار داشت که نمی خواهد کمپ کسانی را که در مرکز پایتخت آلمان به اعتصاب غذایی دست زده اند، برچیند.
دروازۀ تأریخی براندنبورگ در برلین، مورد توجه خاصی جهانگردان قرار دارد. طوری که پیداست، شب زنده داری پناهجویان در کنار این محل تأریخی نیز کماکان به آن علاوه شده است. یک زوج امریکایی، مثل شمار دیگری از توریست ها، در کنار اعتصاب کنندگان عکس یادگاری می گیرد.
جنان بیرام، سیاستمدار حزب سبزهای آلمان و عضو مجلس نمایندگان برلین تنها لحظه ای در آنجا حضور می یابد، ابروی خود را بالا می کشد، اما نمی خواهد دیر در آنجا بماند. او و همکار هم حزبی اش لوئیز امتسبرگ، نمایندۀ پارلمان از ایالت شلیزویگ هولشتاین، به اعتصاب کنندگان وعده می دهند که با مقامات مسوول درخواستی های پناهندگی تماس خواهند گرفت. آنها از گروهی که گرسنگی می کشند، خواستند تا حداقل کمی آب بنوشند. بیرام با نگرانی گفت: "می ترسم که یکی از آنها تلف شود". امتسبرگ خطاب به اعتصاب کننده ها گفت: "اگر چیزی ننوشید، بسیار زود از پا خواهید افتاد".
زمان کوتاه است
از چهره اعتصاب کننده ها خستگی هویداست. این افراطی ترین شیوۀ اعتراض مسالمت آمیز است که آنها انتخاب کرده اند. بسیاری از مردم در بحث پیرامون تقاضاهای سیاستمداران می گویند که حالا دیگر نباید تسلیم شد، زیرا در آن صورت شاید هرگز تغییری در این وضعیت نیاید.
متقاضیان پناهندگی در لیلیه ها عمومی به سر می برند، تنها اجازۀ محدود سفر را دارند و اجازۀ کار در آلمان را ندارند. ساوا می گوید: "برخی از ما از دو یا سه سال به این سو منتظر پذیرش تقاضای پناهندگی هستند. راه دیگری به غیر از اعتصاب غذایی وجود ندارد".
دو سیاستمدار، امتسبرگ و بیرام، وعده می دهند که بعد از ظهر دوباره به آنجا می آیند، و شاید خبر تازه ای داشته باشند. ساوا، که پا هایش می لرزد، با نگاه خود آنها را دنبال می کند. هرچه زودتر باید تصمیمی در مورد اتخاذ شود. ساوا می گوید: "احساس می کنم که هر لحظه شاید از هوش بروم".
No comments:
Post a Comment