امريکا از افغانستان عقب نشينی می کند؟!
آيا افغانستان واقعاً فاقد ارزش استراتيژيکيست، يا اشغالگران بيچاره شده اند؟!
هفته ای دو میلیارد يا سالانه 104 میلیارد دالر هزينهء جنگی، همراه با نفرت و انزجار روز افزون مردم افغانستان از امريکا، بزرگترين قدرت نظامی و اقتصادی جهان را بيچاره کرده است!
سناتور ریچارد لوگار، عضو جمهوريخواه کمیته روابط خارجی سنای ايالات متحدهء امريکا اعلام کرد که هیچ منطقی حضور ۱۰۰ هزار نیروی نظامی در افغانستان و هزینه سالانه ۱۰۰ میلیارد دالر در این کشور را توجیه نمی کند. آقای لوگار گفت: "این کشور فاقد ارزش استراتژیکی است که بخواهیم برایش این بها را بپردازیم، به خصوص در زمانی که کشور ما دچار بحران بدهی است و نظامیان ما به خاطر اعزام به ماموریت های رزمی متوالی، زیر فشار هستند." (بی بی سی)
رئيس جمهور اوباما امروز چهارشنبه 23 جون اعلام داشت که به خروج نيروهايش از افغانستان متعهد است و تاکید کرد خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان از موضع قدرت انجام می شود. فرانسه از جملهء اولين کشور های حامی ايالات متحده بود که از عقب نشينی امريکا پيروی کرد و اعلام داشت که به تدريج سربازانش را کاهش خواهد داد.
اين گفته ای اوباما و سارکوزی، شکست های تلخ امريکا در ويتنام و شوروی وقت در افغانستان را در خاطره ها تداعی می کند، چه اين قدرتها هميشه خواهان آن بودند تا شکست های خويش را کتمان و با داشتن لبخند پيروزی بر لب، کشور های تحت اشغال شانرا ترک گويند، آنچه فقط برای خود شان قدرتمندی و اما در حقيقت شکست تلخ و جان گدازی بوده است!
و اما جالب آنست که وزارت دفاع حکومت پوشالی، برخلاف گذشته اينبار با سرعت از خروج سربازان امريکا استقبال کرد و آمادگی خود را برای دفاع مستقلانه ابراز داشت و آقای کرزی نيز از موضعگيری واشنگتن اظهار خوشنودی کرد.
در رابطه با عقب نشينی امريکا در افغانستان بايد گفت که، از آنجائيکه انتخابات آيندهء رياست جمهوری (2012) در پيش رو هست، رئيس جمهور اوباما ناگزير است در سياست خارجی خود خاصتاً سرنوشت جنگ افغانستان که هفتهء دو ميليارد دالر (برعلاوهء کشته و زخمی فراوان) مخارج دارد و بحران اقتصادی و بيکاری در آنکشور نيز روز افزون است، تغييراتی بوجود آورد. جمهوريخواهان که تلاش دارند برنامه های اقتصادی و اجتماعی اوباما را ناکام جلوه دهند، بيشتر مخارج جنگ افغانستان را تحت اين بهانه که افغانستان برای ايالات متحده آينده ندارد، بحيث يک سلاح سياسی بکار می گيرند، که تا حدودی مؤثر بوده است.
نکتهء قابل توجه اينست که، مواضع و استراتيژی ايالات متحده در افغانستان واقعاً نا معلوم و نامکشوف است، زيرا از يکسو از امضای قريب الوقوع سند استراتيژيک ميان دو کشور که از ايجاد پايگاه های دايمی امريکا در افغانستان حکايت می کند، و از جانب ديگر موضع لرزان نظامی آنها که همانا عقب نشينی مرحله ای از افغانستان است، را نمايش می دهند! در اظهارات اخير رهبران نظامی و سياسی امريکا، هيچ اشاره ای به امضای چنين سندی نشده است و حکايت از آن دارد که ايالات متحده در صدد يافتن بهانه برای خروج از افغانستان است.
چنين موضع لرزان، گنگ و مبهم، شايد هم عمدی و به غرض گمراه ساختن اذهان عامهء جهان باشد و امريکائيان هرگز نخواهند به اين سادگی از کشوری که قريب به يک قرن خيال حضور و اشغالش را داشتند، عقب نشينی کنند. اينکه رئيس جمهور کرزی می خواهد در قالب يک شخصيت ملی تبارز کند و اشغالگران را هر باريکه دستان شان بخون مردم افغان رنگين می شود، ملامت می کند، همه می تواند بازی سياسيی ديگری باشد که در حق مردم مظلوم افغان صورت می گيرد! چگونه يک شخص بی هويت و ساختهء دست استخبارات امريکا «سيا» مانند حامد کرزی، می تواند به مقام « وزير اکبر خان غازی » برسد تا شمشير از نيام برکشد و بر اشغالگران حمله ور شود؟!
با همه ای اينها، از اين حقيقت نيز نمی توان چشم پوشی کرد که اشغال کشوری به نام «افغانستان» و مسخر ساختن مردمی به نام «افغانها»، ولو هم شماری از آنها منجمله سران «مجاهد» به شمول کرزی، در گذشته با اشغالگران همنوا بوده اند، ناممکن است، زيرا همين سران کنونی (کرزی، فهيم، خليلی، عبدالله عبدالله، سياف، ربانی و شرکاء)، بخوبی می دانند که سر گذاشتن بر آستان بيگانه، کاری را به پيش نمی برد، مگر آنکه تمام «ملت» خائن شود!
و اما آيا اين ناممکن، که تمام «ملت» بر آستان اشغالگران کمر خم کنند و خائن شود، ممکن است؟!
No comments:
Post a Comment